کد مطلب:62626 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:305
اینها در باب خلافت در مقابل شیعه قرار گرفته اند كه می گوید خلافت امری است الهی و خلیفه باید تنها از جانب خدا تعیین گردد و هم در مقابل اهل سنت قرار دارند كه می گویند خلافت تنها از آن قریش است و به جمله انما الائمة من قریش تمسك می جویند. ظاهرا نظریه آنان در باب خلافت، چیزی نیست كه در اولین مرحله پیدایش خویش به آن رسیده باشند بلكه آنچنان كه شعار [صفحه 118] معروفشان (لا حكم الا لله) حكایت می كند و از نهج البلاغه[2] نیز استفاده می شود در ابتدا قائل بوده اند كه مردم و اجتماع، احتیاجی به امام و حكومت ندارند و مردم خود باید به كتاب خدا عمل كنند. اما بعد، از این عقیده رجوع كردند و خود با عبدالله بن وهب راسبی بیعت كردند.[3] . [صفحه 119]
تنها فكر خوارج كه از نظر متجددین امروز درخشان تلقی می شود، تئوری آنان در باب خلافت بود. اندیشه ای دموكرات مابانه داشتند. می گفتند خلافت باید با انتخاب آزاد انجام گیرد و شایسته ترین افراد كسی است كه از لحاظ ایمان و تقوا صلاحیت داشته باشد خواه از قریش باشد یا غیر قریش، از قبائل برجسته و نامی باشد یا از قبائل گمنام و عقب افتاده، عرب باشد و یا غیر عرب. آنگاه پس از انتخاب و اتمام بیعت اگر خلاف مصالح جامعه اسلامی گام برداشت از خلافت عزل می شود و اگر ابا كرد باید با او پیكار كرد تا كشته شود.[1] .
صفحه 118، 119.